پایگاه اطلاع رسانی زرند و کوهبنان

زندگی نامه شهید:

نام شهید : احمدحسنی                                

نام پدر : عبد الحسین

تاریخ تولد : 1345                             

 محل تولد : روستای سرزۀ سربنان از توابع شهرستان زرند کرمان

تاریخ شهادت: 22/11/1364                 

محل شهادت: عملیات والفجر 8 در منطقه آبادان ، اروندکنار

شهيد،از طلوع تا عروج:

ایشان در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود و از کودکی چهره نورانی داشت و مورد توجه خانواده بود.وی تا دوران دبیرستان را در روستای سرزده سپری کرد و پس از آن در سال 1360 با توجه به علاقۀ بسیار به حوزه علمیه، وارد حوزه علمیه امام خمینی «ره» یزد ، وسپس حوزه علمیه جعفریه زرند و در نهایت حوزه علمیه قم گردید.وی در تظاهرات قبل از انقلاب شرکت داشت و حتی یک بار با نیروهای رژیم درگیر و بازداشت شده بود.بعد از انقلاب هم کارهایی فرهنگی، چون تأسیس کتابخانه در مدرسه ، بیان احکام گفتن ، برگزاری مراسم دعا و عزاداری را بر عهده داشت.پس از دوران طلبگی، در ماه های مبارک رمضان و محرم به کهنوج و جیرفت بمنظور تبلیغ می رفت .وی در جبهه به عنوان تیربارچی در گردان 414 خدمت می کرد.وی به دستور فرمانده گردان در سال 1363 به سوی حوزه علمیه برگشت و در مدرسه کرمانی ها به ادامه تحصیل در ضمن به امر تبلیغ پرداخت ؛ تا اینکه در سال1364 به پیشنهاد فرمانده خود آقای علی بینا ، همراه چند نفر از دوستان عازم جبهه شد . در شبی که قرار بود عملیات والفجر 8 آغاز شود ، حالتی عجیب داشت و در اثر گریه زیاد از هوش رفته بود .رزمندگان توانستند شهر فاو را به تصرف در آورند ، پس از دو روز از عملیات ، در اثر کمبود آذوقه ، گرسنگی و تشنگی رزمندگان را آزار می داد و هنگامی که شهید برای آوردن نوار تیربار می رود همراه خود کنسرو می اورد ، به دوستان می گوید ، تا من مقداری با تیربار کار می کنم شما کنسرو را باز کنید که در حین کار با تیربار حدود 6 تانک عراقی و 300الی 400نفر به طرف رزمندگان در حال حرکت بودند که ناگهان تیری از پشت به او اصابت می کند و پس از آن شهادتین را می گوید و در حالی که صورتش به طرف کربلا بود ، و حضرت فاطمه «س» و حضرت مهدی «عج» را صدا می کرد، آرام آرام بر روی زمین نشست و به فوز شهادت نائل گردید.

بخشی از وصیت نامه شهید:

خداوندا ! اینک که قلم بر صحفه کاغذی می تازد و جملاتی می نگارد ، تو از هدف من آگاهی، قبل از آن که بنویسم تو خواندی و قبل از اینکه بگویم دانستی . خداوندا مرا بر آن دار که رضای تو در آن است و توفیق عنایتم فرما که تا آنچه رضایتت در آن است بنویسم ، و بندگانت را فایده بخشد، اینجانب احمد حسنی فرزند عبدالحسین، در حال صحت عقل و بدن و در کمال آزادی و اختیار وصیت خود را چنین آغاز می کنم: با سلام و درود بر منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) و نایب برحقش امام خمینی و علمای اعلام و حضرت حجت الاسلام و المسلمین خامنه ای رئیس جمهور محترم و هم رزمشان حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی و درود بر شهدای صدر اسلام تاکنون و درود بر خانواده شهدای مفقودین و اسیران که صدامیان شکنجه می بینند . با سلام و درود بر پدر و مادر و خواهر و برادرانم.انا لله و انا الیه راجعون . اشهدان لا الا الله و حده لا شریک له و اشهدان محمدا عبده ورسوله واشهدان علیا ولی الله و اولاده المعصومین حجج الله علی خلقه … خداوندا شهادت می دهم امام و امت فرزند فاطمه زهرا «س» و نایب مهدی صاحب الامر«عج» است و امر او بر هر مسلمانی واجب می باشد . سلام بتو ای رهبر اسلام . مردم را از خوابی که فرو رفته بودند بیدار کردی … سلام بر شما ای اقشار ملت، ای امت شهید پرور، می دانید چه کسانی ما را هدایت کردند؟ قشر روحانیون مبارز .در مجالس دعا و سخنرانی حتماً شرکت کنید و بیشتر به یاد خدا باشید . صادق و شکیبا باشید و همیشه خلاف هوای نفس خود کار، یعنی جهاد اکبر کنید . ای مادر جان ! جانمازم را که بر روی سینه ام هست، داخل کفنم بگذارید وشما ای برادرانم نگذارید سلاحم بر زمین بماند و هرگز از روحانیون پیرو خط امام جدا نشوید و اگر مفقود شدم ، ناراحت نباشید، چون قبر فاطمه زهرا «س» هم گم می باشد و فقط یک صورت قبر برای من درست کنید تا درآینده تبلیغی برای مسلمانان باشد .    

والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته  

عروج :

سرانجام این فانی فی الله و فدایی روح الله، در تاریخ 22/11/64 شهد شیرین شهادت را که ادخلی من العسل است نوشید و به آرزوی همیشگی خود رسید.

سلام بر او و همه شهیدان راه حق باد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *