پایگاه اطلاع رسانی زرند و کوهبنان

زندگی نامه شهید:

نام شهید :    حسین پور حبیبی                 

نام پدر: علی

تاریخ تولد: 1346                                

محل تولد: شهرستان زرند

محل شهادت: عملیات کربلای 5 در منطقه عملیاتی شلمچه

شهید، ازطلوع تا عروج :

شهید حسین پور حبیبی فرزند علی و فاطمه در خانواده ای نسبتاً ساده و مذهبی در سال 1346 در شهرستان زرند کرمان چشم به جهان گشود وی در آغوش گرم مادری دلسوز و خداجو پرورش یافت. وی فرزند چهارم خانواده بود که هم چون دیگر همرزمانش در محیط  کار رشد یافت. پدر با تاول دست خرج زندگی را به دست می آورد و مادر بدون وضو به فرزندش شیر نمی داد، کانونی که عشق به خدا و عشق به ولایت را در دل می پروراند. دوران طفولیت سپری شد و دوران نوجوانی آغاز گردید. در این مدت دروس ابتدایی را در مدرسه ریحان آیه الله بروجردی آغاز نمود و هم زمان با طی کردن دوران ابتدایی، فراگیری قرآن را نزد مادربزرگش شروع کرد و باهوش سرشار و حافظه قوی به آموختن قرآن پرداخت. وی دوره ی راهنمایی را در مدرسه آیت الله صدر آغاز نمود.

ویژگی های شهید:

وی فرزندی مطیع و مودب و دارای علاقه ای وافر به انجام فریضه نماز در اول وقت بود. وی فردی خوش اخلاق بود و با همکلاسی ها هم چون برادر رفتار می کرد. در مقابل مسلمانان متواضع بود ودر خدمت به والدین متواضع تر بود که بارها والدینش می گفتند : فلانی برکت خانه ماست. دوره آموزش نظری را آغاز نمود و تصمیم گرفت که به حوزه علمیه برود و سرباز امام زمان «عج» شود تا بتواند برای جامعه اش خدمتی کند. ضمن فراگیری دروس طلبگی، علاقه فراوان به خطاطی داشت.

در دفاع مقدس به تبلیغ اسلام و جذب نیرو ها در جبهه پرداخت و ارشاد نیروها و پاسخ به سوالات شرعی و آگاه کردن نیروها را در جنگ و مسئولیت پیک را بر عهده گرفت. وی در چندین عملیات از جمله والفجر مقدماتی و کربلای 8 شرکت نمود . در جبهه به عنوان نیروی رزمی گردان بود . وی در مراسم نماز جمعه ، و تشکیل کتابخانه موسی بن جعفر  ریحان و راهپیمایی های مختلف حضور فعال داشت و محافظ صندوق های رای بود.

ایشان در عملیات کربلای 5 در منطقه عملیاتی شلمچه، به دلیل اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر به شهادت رسید.

خاطراتی درباره شهید از زبان دیگران:

پدر شهید می گوید : هر کاری ما داشتیم کمک می کرد ،به بازی فوتبال علاقه داشت و با قوم و خویشان با خواهر و برادرهایش همه خوب بود و خواهرش را از همه بیشتر دوست می داشت.

مادر شهید می گوید : شهید کتابخانه ای داشت و کتاب می خواند . مرد کارمان فقط او بود. هر کاری داشتیم حسین می بایست به اتمام برساند. همیشه نماز شب می خواند. می رفت مسجد. ازکارهای ناپسند و از آدمهای بدنفرت داشت. به من وپدرش خیلی احترام می گذاشت.

خواهر شهید می گوید : از افراد  بد حجاب  خیلی بدش می آمد. ازکودکی همیشه نیت خیر داشت. انقلابی بود و همواره  می خواست کمک کند به اسلام بچه هم بود دلش می خواست کمک کند به اسلام. بچه هم که بود می خواست کمک کند به اسلام. همیشه در راه خیر کمک می کرد.

همرزم شهید می گوید : این شهید بزرگوار واقعاً از لحاظ معنویت و اخلاص در درجة بالایی بود و در هنگام عبادت و در راز و نیازبا خدا واقعاً در حدی بودند که شاید از خود بی خود می شد و به معبود خود می اندیشید. زمان دعا ی کمیل و توسل بر ما واضح می شد که این شهید بزرگوار در این عالم نیست و از قالب جسم بیرون رفته است و در حالی دیگر با معبود خود راز و نیاز می کند و هنگام دعا تا اخر همیشه در حال راز و نیاز بود و اگر کسی او را صدا می زد، متوجه نمی شد و کاملاً مشخص می شد که ایشان در جای دیگر هست و حتی ممکن بود تا چندین ساعت بعد از اتمام دعا، حال خود را به دست می آورد. اگر دوستان مشکل داشتند در حد توان حل می کرد و همیشه مد نظر داشت که همه یک سطح هستیم و کسی بر دیگری از لحاظ سواد و مرکب برتری ندارد .

 

بخشی از وصیتنامه شهید:

«ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتاً بل احیا عند ربهم یرزقون»

خداوندا؛ رضای من رضای توست. بار خدایا؛ مخواه که دشمنان تو بر ما پیروز شوند. هم اکنون می روم تا بتوانم همچون یاران حسین با خون خود اسلام را زنده نگه دارم. خدایا؛ مرا از بلای غرور و خود خواهی نجات ده تا حقایق وجودم را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم. خداوندا ! دوست دارم تنها و گمنام باشم و در غوغای کشمکشهای پوچ مدفون نشوم. خدایا؛ دیگر آرزویی ندارم و احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست. با همه وداع می کنم و می خواهم با تو تنها باشم و به سویت می آیم تا مرا در جوار رحمت خود سکنی دهی . خداوندا؛ تا آنجا که می توانستم در راهت گام برداشتم و جز کلمه (لا اله الا الله ) چیزی بر زبانم نیاوردم و تنها آرزویم این است که شربت گوارای شهادت در راه فضیلت را بنوشم. پدر و مادر عزیزم؛ اصلاً ناراحت نباشید که حسین از شما جدا شده، بلکه من امانتی بودم از طرف خدا و شما باید افتخار کنید که توانسته اید امانت خود را خیلی خوب به صاحب اصلی آن برگردانید. پس در نبودن من اصلاً گریه نکنید. ای امت مسلمان از روحانیت مبارز پشتیبانی کنید که آن ها همیشه جلوی هر چه باطل است ایستاده اند و یارانی عزیز و وفادار برای امام هستند . برادران و خواهران؛ به اسلام فکر کنید و راه و رسم منتظران را برنامه زندگی خویش قرار دهید و همیشه همچون گذشته پشت سر امام حرکت کنید.

(خدایا روح الله این نشانة راستین خدا، این فرزند پاک محمد «ص» این امیرمستضعفان جهان، این صادق راستین و این مرد دین و سیاست را یاری فرما و تا ظهور مهدی «عج» او را  برای ما نگهدار.)خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

عروج:

 سرانجام این مجاهد فی سبیل الله و عاشق زیستن روح الله در عملیات کربلای 8 از جام شهادت نوشید و به سرای باقی پر کشید.

سلام بر او و بر همه شهیدان راه حق باد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *